کتاب سربدار

تا کنون این کتاب را 1766 نفر خریده و خوانده‌اند

0
از 0 رای

0دیدگاه

فقط 6 عدد در انبار موجود است

  • چطور ارسال می‌کنیم؟
70.000 تومان
بروزرسانی قیمت: ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
مرا اگاه کن


از طریق:
ثبت

«سربدار» زندگینامه داستانی شهید محمّد فرومندی است.
فرومندی جوان روستایی اهل اسفراین بود که در سال ۱۳۶۱ به جبهه اعزام شد و در علمیات متعددی شرکت داشت.

نمایش بیشتر - بستن

کتاب سربدار زندگینامه داستانی شهید محمد فرومندی است. او جوان روستایی اهل اسفراین بود که در سال ۱۳۶۱ به جبهه اعزام شد و در علمیات متعددی شرکت داشت.

گزیده‌ ای از کتاب سربدار

سردار به حاج‌آقا می‌گوید: به نظر شما برای نقش شهید فرومندی می‌توانیم روی، آن بازیگر آمریکایی همانی که هیکل گنده‌ای دارد، اسمش چی بود؟ آهان منظورم جناب آرنولدست. به نظر شما ایشان این نقش را قبول می‌کنند؟

حاج‌آقا گره به ابرو می‌اندازد و می‌گوید: به نظرم فکر بدی نیست. البته اگر شما موافق باشید.

– آخ‌آخ، همین الآن یادم آمد که نمی‌شود.

– چرا؟

– مگر خبر ندارید که آرنولد فرماندار ایالت کالیفرنیای آمریکا شده و قرار است دور سینما و بازیگری را خط بکشد؟ جالب اینجاست که حتی حاضر نشده در قسمت چهارم ترمیناتور بازی کند.

حاج‌آقا با افسوس سر تکان می‌دهد: خیلی حیف شد. حالا به نظر شما باید چکار کنیم؟

سردار اندیشمند و غرق در فکر با صدای آرام می‌گوید: به نظر شما آن پسره، چشم آبیه، تام‌کروز. به نظر شما تام‌کروز قبول می‌کند این نقش را بازی کند؟

طاقت نمی‌آورم و می‌پرسم: ببخشید شما جدی‌جدی می‌خواهید یک بازیگر آمریکایی برای نقش شهید فرومندی انتخاب کنید؟

سردار ناگهان با خشم و غضب فریاد می‌زند: با این فیلمنامه‌ای که حضرت‌عالی نوشته‌ای، معلوم است که باید یا دنبال یک آدم تنومند بگردیم یا یک خوشگل چشم آبی. آخه مرد مؤمن این چیزها چیست به اسم شهید فرومندی نوشته‌ای؟

نفسی در سینه‌ام حبس می‌شود. باورم نمی‌شود که سردار بر سرم فریاد زده باشد. سردار خنده تلخی می‌کند و می‌گوید: دلمان خوش بود یکی را پیدا کرده‌ایم که بچه مسلمان است و قبول کرده زندگی یک شهید را بنویسد. ببینم پسرجان راستش را بگو، این چیزی که نوشتی رمبوی چند است؟ رمبوی دو یا رمبوی سه؟!

با مشت روی میز چوبی می‌کوبم و فریاد می‌زنم: شما حق ندارید مسخره‌ام بکنید. خیلی راست می‌گویید خودتان زحمت می‌کشیدید و… .

باز این خون‌دماغ نمی‌گذارد ادامه بدهم و ناگهان جاری می‌شود و می‌ریزد روی سینه‌ام. داغ شده‌ام. انگار که پرتم کرده‌اند کورۀ آتش. هر وقت که به شدّت عصبانی می‌شوم، همین آش است و همین کاسه.

توضیحات تکمیلی

نوع جلد

شومیز

قطع

رقعي

شابک

978-600-454-032-4

نوبت چاپ

چهارم-1396

تعداد صفحه

286

موضوع

ناشر

میزان رضایتبخشی
0
ارزش خرید
0
کاربردها
0
دیدگاه خود را در باره این کالا بیان کنید برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید. اگر این محصول را قبلا از این فروشگاه خریده باشید، نظر شما به عنوان مالک محصول ثبت خواهد شد. افزودن دیدگاه
نظرات کاربران

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

    هیچ پرسش و پاسخی ثبت نشده است.

پرسش خود را درباره این کالا بیان کنید

ثبت پرسش