بریدهای از کتاب:
از آن میان، پیری پرسید: نام او را چه کرده ای،ای عبدالمطلب؟
– محمّد.
– از چه رو محمّدش نام کردی؛ با آنکه پیشتر در میان پدران و خویشانت این نام نبود؟
عبدالمطلب بر آن شد که قصه آن رؤیای عروسش را باز گوید. لیک به ناگاه در خاطرش آورد که آن راز باید که پوشیده ماند. پس لختی به اندیشه اندر شد و آنگاه گفت:… تا سپاسگزار الله در آسمان و دوستار بندگان او در زمین باشد…
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.