این بار قلم نویسنده کتاب سقف سفید برای رزمندگان اقلیتهای مذهبی و بخصوص مسیحی که در هشت سال دفاع مقدس در کنار دیگر هموطنان ایرانی حضور داشتن به رشته تحریر در میآید و رشادتهای شهدای مسیحی را به تصویر میکشد. بی شک حضور این کتاب در بین رمان فارسی و در بین کتابهای شهدای دفاع مقدس، یک اثر منحصر به فرد میباشد.
تاتیک! یک لحظه چیزی به ذهنم رسید و گفتم: «بچهها ببینید تاتیک تان منتظر است. بروید. جان تاتیک تان بروید.» باورت نمی شود، تاتیک باور کن به همان لحظاتی که ما گرسنه بودیم و تو مقابل شماسل مریم عذرا میایستادی و صلیب میکشیدی و قطره قطره اشک میریختی تا معجزهای برسد و کسی از راه بیاید و نذری بیاورد و ما را سیر کنی، به همه ی آن لحظاتی که تو مروارید مروارید اشک میریختی، دویدند طرف مادرشان، بی آنکه حتی ذرهای از سمهای کوچکشان خاک بلند شود. رفتند پی مادرشان، مادرشان آنها را با پوزه اش برگرداند و رفتند.
من که شک دارم آن آهو مادرشان بوده باشد به حتم تاتیک شان بوده. چون انگار مثل من کلمه مادر را نمیفهمیدند و اسم تاتیک را شناختند.
آخ تاتیک! نمی دانی وقتی که در یک حصار دو چشم آهو نگاهت کند چه کیفی دارد …
0دیدگاه