تمام نورهایی که نمیتوانیم ببینیم برنده جایزه پولیتزر سال 2015، رمانی تخیلی و پیچیده با الهام از وقایع وحشتناک جنگ جهانی اثری از آنتونی دوئر نویسنده امریکایی می باشد. یک رمان پرفروش فوقالعاده بلند پروازانه و زیبا در مورد یک دختر نابینای فرانسوی (ماری) و پسری آلمانی، که در فرانسهی اشغال شده هنگامی که هر دو برای زنده ماندن از ویرانی جنگ جهانی دوم تلاش می کنند با یکدیگر برخورد می کنند.
انگشتانش به سمت کلیسای جامع مخروطی به عقب بازمی گردد. تمام بعدازظهر انگشتانش بر روی ماکت در حرکت بودند. عمویش همان کسی بود که او تمام شب را منتظرش شده بود کسی که این خانه متعلق به او بود و همان کسی که شب گذشته از خانه خارج شده بود، آن هم وقتی ماری لاورا خواب بود و هنوز باز نگشته است. و حالا دوباره شب شده است، یک گردش کامل دیگر ساعت.حالا همه خواب هستند اما او نمی تواند بخوابد. ماری لاورا میتواند صدای بمب افکنها را در حالی که فقط سه مایل از او فاصله دارند بشنود. و نورشان را در حوالی دریا ببیند. وقتی پنجرهی اتاق خواب را باز میکند صدایی که از سمت فرودگاه میآمد بلندتر شد. اما در بقیهی دقایق شب به طرز وحشتناکی ساکت بود: نه صدای ماشینی، نه صدای گوش خراشی و نه صدای به هم خوردن چیزی و نه حتی صدای سوت کارخانهای، نه صدای پایی، نه صدای مرغ دریاییای؛ فقط صدای موجهای دریاست که خود را به دیوارهی شهر میکوبند. و یا شاید هم چیزهای دیگری که او نمیشنود.
0دیدگاه