خواب باران رمانی از وجیهه سامانی است که تلاش میکند تعریفی درست و واقعی از سرنوشت و قضا و قدر ارائه کند و مرز باریک میان تردید و ایمان را درست به تصویر بکشد
این، رمانی از وجیهه سامانی (-۱۳۳۵)، نویسنده معاصر است که با نثر و بیانی لطیف و روان، و نگاهی واقعبینانه به مسائل اخلاقی و اجتماعی جوانان، تلاش میکند در پس قصهای عاشقانه، تعریفی درست و واقعی از سرنوشت و قضا و قدر ارائه کند و مرز باریک میان تردید و ایمان را بهدرستی به تصویر بکشد
خلاصهای از کتاب خواب باران
حسام مثل هر شب نشسته بود روی ایوان. دور و برش پر بود از برگههای نوشته شده به خط بریل. تکیه به پشتی، چایش را جرعهجرعه مینوشید و به صدای ممتد جیرجیرکها و قلقل ریزش فوارهی وسط حوض گوش میداد. چایش را که سر کشید، دست کشید و برگهای از روی زمین برداشت و با سرانگشتان، خطوط برجستهاش را لمس کرد. عزیزخانم هم که تازه شستن ظرفها را تمام کرده بود، برق آشپزخانه را خاموش کرد و به طرف ایوان رفت. قبل از اینکه پردهی توری آویخته پشت در ایوان را کنار بزند، کمی مکث کرد و به حسام خیره ماند. آرامش و لبخند ملایمی که روی صورت حسام نشسته بود، حالش را خوش کرد. هنوز قدم به ایوان نگذاشته بود که صدای بلند برخورد شیئی به در آهنی حیاط، سکوت شب را شکست.
حسام دستپاچه سرش را رو به مادر بالا گرفت: «چی بود؟»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.