رست خیز، کتاب دوم از مجموعه «کآشوب» است؛ مجموعهای که بنا دارد اگر خدا بخواهد هر سال از منظری دیگر و آدم هایی دیگر به حال و هوای امروز ما و روضهها نگاه کند. عادت شیعه به ثبت عاشورا در شکل موزون بوده است. ما اغلب ارتباط خودمان با این حماسه را منظوم شرح کرده ایم و روایتِ منثور و قصه کمتر به این آستان عرضه شده اند. امیدواریم مجموعه کآشوب که کتاب دوم آن الان در دست شماست راهی باشد که نثر فارسی فرصت از دست رفته خودش را باز یابد و همراه شعر و نوحه به درگاه این واقعه پیشکش شود.
هر سال غیرِ گریه کنهای همیشگی، چند غریبه هم ناشیانه از کنار دیوار روضه و هیئت میآیند تو و با کفشهای بلاتکلیف، معذب از نگاه کنجکاو حاضران، گوشهای یا پشت ستونی خودشان را جا میدهند. هر سال وسط روضه شنوهای حرفهای که غم و عشق حسین با شیر از مادر گرفتند، شنوندههای گذری و ناشناس هم نشسته اند که خلاف تصور صاحب مجلسها به هوای قیمه نیامده اند، نیازی آنها را میان کتیبهها کشانده است. ناشناسهای خجالتی، معمولاً گرفتارها و سختی کشیدههای آن سال هستند که در زندگی شان گره افتاده، در بن بستی مانده اند یا دردی در جان شان حلقه زده. روضه که شروع میشود غریبهها زانو در بغل، مات به سخنران زل میزنند و گاهی که توی چشم نیستند آرام و نامطمئن اشک کم جانی میریزند. پیش از روشن شدن چراغها هم میروند. این جستجوگران تازه وارد فکر نمیکنند در عزای حسین شفا میدهند یا گره باز میکنند، آنها به گزارش این حماسه، به تفصیلِ ماجرای عبور از رنج نیاز دارند. آنها به طمع با خبر شدن از این غم و بی خبر شدن از عالم آمده اند. رنجی تازه، آنها را به صاحب رنج بزرگ نزدیک کرده، آمده اند که بدانند مرد چطور از مصیبت گذر کرد. گذارشان به این جا افتاده چون سؤالی دارند که فکر میکنند در روضه برایش جواب پیدا میشود.
0دیدگاه