نقد و بررسی
کتاب آبنبات دارچینیاگر کتاب آبنبات دارچینی و جلد بعدی آن یعنی آبنبات پستهای را خواندهاید، حالا وقتش رسیده که شیرینی طعم آبنبات دارچینی را هم بچشید! کتاب آبنبات دارچینی جلد سومِ کتاب آبنبات هلدار محسوب میشود. ماجراهای کتاب آبنبات دارچینی بین سالهای 72 تا 74 میگذرد و در این کتاب، محسن درگیر ماجراهای پیشبینینشدهای میشود که ناخواسته بر روی زندگی او اطرافیانش تأثیر میگذارد و همین امر موقعیتهای طنزآمیزی ایجاد میکند. فقط همین را بگوییم یکی از شخصیتهای محوری این کتاب پدر دریا است!
بریدهای از کتاب آبنبات دارچینی
کمی جلوتر چشمم افتاد به مردی که یک ترازو روی زمین گذاشته بود. فکرِ کارکردن با ترازو هم بد نبود. دستکم از همین آقاجان که هر روز خودش را وزن میکرد، کلی پول درمیآوردم. زندایی هم گزینة خوبی بود. فقط حیف که ممکن بود در آخرین ماههای بارداریاش فنرها و عقربههای ترازویم را از جا درآورد. حدس زدم آقاجان بهخاطر همین ترازو است که هر روز وزنش را به بقیه اعلام میکند. محض کنجکاوی رفتم روی ترازو. به صاحب ترازو گفتم: «پدرِ من هر روز میآد اینجا خودشِ وزن مُکنه. مشتری ثابت شمایه.»
ـ تو پسرِ علی آقایی؟
ـ بله.
ـ هیچ مِدانی پدرت پدرِ منِ درآورده؟
ـ برای چی؟ برای شما که بهتره. بیشتر کاسبی مُکنین که!
صاحب ترازو لبخند تلخی زد و گفت: «ها … ولی خا دستم خالی بود؛ پدرت چند کیاو برنج به من نسیه داد. گفت بهجاش میآد خودشِ وزن مُکنه. اولش خیلی دعاش کردم. هنوزم خیلی دعاش مُکنم؛ ولی خا رد مشه، مره روی ترازو. برمگرده، مره روی ترازو. از این بشکة آبِ جلوی مسجد آب مخوره، مره روی ترازو. مخواد بره مسجد، مره روی ترازو. از مسجد برمگرده، مره روی ترازو. هی مخواد ببینه وزنش چقدر کم و زیاد مشه… . خا این چی وضعیته خا؟»
اگر شما هم این کتاب را خواندهاید و دربارۀ آن اطلاعاتی دارید، بسیار سپاسگزار شما میشویم که متن پیشنهادیتان را برایمان بفرستید. با این کار، هرکس بخواهد کتاب آبنبات دارچینی را بخواند، از پنجرۀ نگاه شما هم میتواند به این کتاب نگاه کند و مطالعۀ زیباتری را تجربه کند.
0دیدگاه