نویسنده: | فاطمه سادات افقه |
انتشارات: | روایت فتح |
قطع: | رقعی |
تعداد صفحه: | 396 |
شابک: | 9786003301054 |
کتاب قرار بی قرار زندگی نامه شهید مصطفی صدرزاده به قلم فاطمه سادات افقه است. این کتاب توسط انتشارات روایت فتح و در 396 صفحه به چاپ رسیده است.
معرفی کتاب قرار بی قرار
این کتاب در سه بخش: در منظر خانواده در منظر دوستان و در منظر همرزمان به قلم خانم فاطمه سادات افقه نوشته شده است.
در وصف زندگی و احوالات شهید مصطفی صدرزاده که با گذرنامه افغانی وارد تیپ فاطمیون مدافعان حرم میشود و سرانجام در تاسوعای حسینی سال ۱۳۹۴ به شهادت میرسد.
قرار بی قرار با نثر روان و دلنشین در چند فصل به بیان خاطرات نزدیکان و دوستان شهید مصطفی صدرزاده میپردازد. هریک از آنها خاطرات جداگانه از مصطفی دارند که دلنشین و جذاب است.
از خواهر و برادر گرفته تا دوست و آشنا و فامیل،
مصطفی با همه در ارتباط بود و آدم ها را آنگونه که بودن دوست داشت و هیچوقت آنها را تفکیک نمیکرد.
او به همهچیز و همه کس از پنجره دید خدا و بندگی نگاه میکرد.
دغدغههایش با همه مردم فرق میکرد؛ اما زندگیاش عادی بود.
در کل، مصطفی یک آدم معمولی بود و هیچ چیز خاصی نداشت که آدم نتواند انجام بدهد.
او فقط آدم خوبی بود.
خوب و ساده زندگی میکرد.
اینکه یک فرد زندگی عادی داشته باشد؛ اما برای دیگران متفاوت باشد، مسئله بسیار بزرگی است.
شور و شیطنت جوانی در مصطفی وجود داشت.
این مسئله کسی را آزار نمیداد.
خیلیها موافق سوریه رفتن او نبودند و با گفتارشان این را مدام تکرار میکردند؛
اما مصطفی نگاه همه را به جهاد و این مسئله عوض کرد.
خلاصه کتاب
در کتاب قرا بی قرار که زندگی شهید مصطفی صدرزاده است می خوانیم که او با گذرنامه افغانی و از طریق تیپ فاطمیون وارد سوریه میشود و بعدها به عنوان فرمانده لشکر تیپ فاطمیون خدمت میکند.
به همین جهت ارادت خاصی به برادران افغانی و خانواده هایشان دارد. اسم جهادی اش سید ابراهیم است به خاطر ارادتی که به شهید ابراهیم هادی دارد.
اهل کمک به دیگران بود درصورتیکه زندگی بسیار معمولی و ساده ای داشت. همرزمانش عاشق فرمانده بودند. سید ابراهیم همه را دوست داشت و هر چه می گفت انجام میدادند. فرمانده که از غذا و جای خواب خود هم به خاطر نیروهایش میگذشت.
ذره ای میان خود و آنها فرقی قائل نمیشد. همیشه نگران وضعیت بچهها بود و هوایشان را داشت. مهربان و دلسوز بود آنچه در بین همه مدافعان حرم مشترک است.
اخلاق نیکو و شجاعتش مثال زدنی است و اخلاص در همه کارهایش وجود دارد. اینکه تنها برای رضای خدا کار میکنند و دنبال هیچ پست و مقامی نیست.
همین اخلاص در کارهایشان می شود نقطه عطف زندگی آنجا که همه آنهایی که تو را می شناسند شیفته و بی قرارش هستند و در غم دوریش میسوزند و در دنیایی مانده اند پر از هیاهو که امثال مصطفی را برای همیشه دارد.
هرکسی او را می دید دیگر نمی توانست به راحتی از او دل بکند. مصطفی قانون جذب را خوب بلد بود. میدانست چه کار کند تا یکی را جذب بسیج و دم و دستگاه امام حسین (ع) کند.”
پدرش میگفت:
“مصطفی به مادرش گفته: شما دعا کن من موثر باشم شهید شدم یا نشدم مهم نیست.”
0دیدگاه