نام کتاب: | من زنده ام |
نویسنده: | معصومه آباد |
انتشارات: | بروج |
سال نشر: | 1392 |
تعداد صفحه: | 640 |
شابک: | 978-964-8683-82-0 |
کتاب من زنده ام نوشته معصومه آباد که در 640 صفحه توسط انتشارات بروج به چاپ رسیده است. با خرید این کتاب، خاطرات اسارت چهار بانوی ایرانی را در عراق در خلال جنگ تحمیلی ایران و عراق میخوانید.
معرفی کتاب من زنده ام
من زنده ام خاطرات دوران اسارت 4 بانو در جنگ عراق علیه ایران به قلم معصومه آباد به نگارش درآمده است. این کتاب خاطرات چهار بانوی امدادگر ایرانی را بیان کرده که که بعثیها آنها را بناتالخمینی نامیدند. نویسنده، خاطرات این دوران 4ساله اسارت در زندانهای بعثی را با زبانی بسیار شیرین و جذاب به نگارش درآورده است که صبر و استقامت و توکل بر خدا را بهخوبی معنا میکند.
کتاب من زنده ام روایتی از دوران کودکی و سپس نوجوانی و اسارت و آزادی خانم معصومه آباد است که به عنوان اثر برگزیده ی سیزدهمین دوره جایزه کتاب سال دفاع مقدس در بخش خاطرات برگزیده شده است و در هشت فصل زیر نوشته شده است:
فصل اول: کودکی
فصل دوم: نوجوانی
فصل سوم: انقلاب
فصل چهارم: جنگ و اسارت
فصل پنجم: زندان الرشید بغداد
فصل ششم: انتظار
فصل هفتم: اردوگاه موصل و عنبر
فصل هشتم: عکس و اسناد
متن تمجید رهبر انقلاب بر این کتاب
بسم اله الرحمن الرحیم
کتاب را با احساس دوگانه اندوه ی اندوه و افتخار و گاه پشت پرده ی اشک، خواندم و بر آن صبر و همت و پاکی و صفا، و بر این هنرمندی در مجسم کردن زیباییها و زشتیها و رنجها و شادیها آفرین گفتم. گنجینه ی یادها و خاطره های مجاهدان و آزادگان، ذخیره ی عظیم و ارزشمندی است که تاریخ را پربارتر و درسها و آموختنی ها را پرشمار میکند. خدمت بزرگی است آنها را از ذهنها و حافظه ها بیرون کشیدن و به قلم و هنر و نمایش سپردن.این نیز از نوشته هایی است که ترجمه اش لازم است. به چهار بانوی قهرمان این کتاب بویژه نویسنده و راوی هنرمند آن سلام میفرستم.
گزیده کتاب من زنده ام
با خرید کتاب من زنده ام ، کتابی را میخوانید که محتواهایی از این دست دارد:
یادم آمد یادداشت دومم را هم باید برای سلمان بگذارم. دوباره نوشتم”نه من زنده ام” و آن را به شیشه ی ترک خورده ی اتاق چسباندم.
صدای سوت خمپاره ها لحظه ای قطع نمی شد. شعله هایی که از سوختن شهر برمی خاست، شب و تاریکی را بی معنا و همه جا را روشن کرده بود گوش شهر از صدای خمپاره ها پر شده بود.
آقا برای این که مرا از فضای ملتهب و وحشت آور صدا و آتش خمپاره ها دور کند با خاطرات جنگ ها و تاریخ و شعر و ادبیات سرگرمم کرد. مثل همیشه که با آمدن فصل پاییز ژاکتهای بافته شده ی سالهای قبلی را میشکافت و مدل و طرحی نو میبافت، با کلافی به رنگ گلبهی ژاکتی برایم سرانداخته بود و بی آن که حتی یک نگاه به بافته هایش بیندازد، همان طور که حرفه ای می بافت گفت: همه ی آدمها تو زندگیشون یه بار، جنگ میبینن، اما من دو بار جنگ رو دیدم؛ هم جنگ ۱۳۲۰ رو دیدم و هم جنگ ایران و عراق رو.
0دیدگاه