در بخشی از مقدمۀ کتاب ناآرام؛ خاطرات گردان تخریب آمده است: ناآرام، حکایت تلاطمهای رزمندهای جوان است در گردان تخریب. او در هشت سال دفاع مقدس، بههمراه بازکردن معبری در میدان مین برای رزمندگان، مسیر خودش را به نور میگشاید. روایت مرتضی شادکام، ما را از حسینیۀ گردان تخریب در دوکوهه و رازونیاز در شبهای تاریک عبور میدهد و در سختی عملیات شریک میکند. این روایت دعوتی است برای حضور در جمع بچههای گردان تخریب همراه با خندهها و گریههای فرحبخش آنان. نوجوانان و جوانانی که وصفشان در این کتاب آمده، تنها ساکن شاهنشین قصه نیستند. این جوانمردانِ حقیقی، در دنیای ما زیستند و برخی از آنان نیز در کنار ما زندگی میکنند؛ اما ناآرام.
بریدهای از کتاب ناآرام؛ خاطرات گردان تخریب
از دیدن لذتهای معنوی دوستانم غرق شعف میشدم. معنویت بچههای تخریب، ملموس و عینی بود. گاهی بعضی از پیرمردها و قدیمیترها توانایی درک کارهای این جوانان را نداشتند و مبهوت میشدند. یکی از دوستان که سن بالایی داشت، میگفت: «من دنیا را وجب کردهام. جوانیام قبل انقلاب بوده و سابقۀ فعالیت انقلابی دارم؛ اما نمیتوانم کارهای این بچه ها را درک کنم… .»
اگر میتوانید، به این سؤالات دربارۀ این کتاب پاسخ دهید:
- این کتاب به درد کدام ردۀ سنی میخورد؟
- آیا میتوان برای مخاطب این کتاب تفکیک جنسیتی قائل شد و مثلاً گفت که به درد خانمها میخورد یا آقایان؟
- این کتاب را چگونه بهتر است بخوانیم؟
- فکر میکنید ناآرام را در چند روز میشود خواند؟
- مهمترین مسئلههایی که کتاب به آن اشاره میکند، چیست؟
- آیا خواندن این کتاب به پیشنیازی هم نیاز دارد؟
- آیا زمانهای خاصی را برای خواندن آن پیشنهاد میکنید؟
- بعد از خواندن ناآرام، پیشنهاد میکنید چه کتابهایی را بخوانیم؟
- آیا افراد شاخصی هستند که آن را خوانده باشند و دربارهاش نظر بدهند؟
اگر شما هم این کتاب را خواندهاید و دربارۀ آن اطلاعاتی دارید، بسیار سپاسگزار شما میشویم که متن پیشنهادیتان را برایمان بفرستید. با این کار، هرکس بخواهد در حسرت یک آغوش را بخواند، از پنجرۀ نگاه شما هم میتواند به این کتاب نگاه کند و مطالعۀ زیباتری را تجربه کند.
0دیدگاه