نقد و بررسی
کتاب چشم جنگکتاب چشم جنگ زندگینامه فرید محمدی مقدم را روایت میکند که در دوران جنگ تحمیلی دیدبان لشکر 5 نصر خراسان بوده است از زبان خود او. با خرید این کتاب از فروشگاه آنلاین جریان کتاب، خاطرات برخی رزمندگان خراسانی دفاع مقدس را میخوانید.
کتاب چشم جنگ
نویسنده در کتاب چشم جنگ که خودش راوی نیز هست، زندگینامۀ خویش را بیان میکند که خاطرات دوران حضورش در جبهه را نیز شامل میشود.
یکی از ویژگیهای خوب این کتاب تصاویری است مرتبط با مطالب که لابهلای خاطرات وی قرار گرفته است.
فرید محمدی مقدم متولد 1344 در شهر بجنورد است و در سال 1365 در سن 21سالگی بهدنبال پیام امام برای تکلیف حضور جوانان در جبهۀ نبرد حق علیه باطل در هشت سال دفاع مقدس و همچنین انجام وظیفه عازم جبهه شد.
گزیده کتاب چشم جنگ
یکروز که از بالای همان ارتفاع با دوربینهای بزرگ نگاه میکردم، یکدفعه لابهلای تپههای نزدیک به خط خودی یک گروه از عراقیها را دیدم.
از لباس هایشان معلوم بود تکاورند. از روبهرو میآمدند سمت ما. یکلحظه دوربین را کمی چرخاندم و دیدم یکی از بچههای واحد ادوات با قاطر از ارتفاع میآید بالا.
بار قاطر مهمات بود و مستقیم میرفت سمت این گروه عراقی. اتفاق آنقدر سریع افتاد که نتوانستم کاری بکنم… .
در ادامۀ کتاب چشم جنگ، در کتابفروشی جریان کتاب میخوانید:
گفت: ما چیزی به نام دیده بانی نداریم، اما بی سیم چی لازم داریم.
قبول کردم و به عنوان بی سیم چی گروهان انتخاب شدم. گفتند که باید برای آموزش کار با بی سیم بروم. گفتم که بلدم. گفتند که این آموزش جزء قوانین آنجاست.یکی دو هفته بعد ما را فرستادند پادگان حمیدیه اهواز برای آموزش کار با انواع و اقسام بی سیم ها. وارد پادگان که شدم، حس یک تازه وارد را نداشتم.
خیلی زود با بچه ها و فضا اُخت شدم. برخوردهای صمیمی و دوستانه طوری بود که حسی نمی کردی از بیرون وارد جمع شان شده ای. حس می کردی یک نفر از خودشان هستی…
یک عده بلند شدند و رفتند. من حال و هوای ارتش را داشتم. لحظه اول ترسیدم، اما سریع اتفاقات دو سال سربازی را مرور کردم… .
0دیدگاه