در دهههای اخیر در علم روان شناسی رویکردی به نام «روان شناسی مثبت گرا» شکل گرفته است که تنها به آسیبهای روانی نمیپردازد بلکه سراغ ویژگیهای مثبت انسانی رفته است. این رویکرد به مسئله شادی نیز نگاه مفصلی دارد.
از سویی اسلام نیز که دینی جامع و کامل است به پدیده شادی نگاهی ژرف دارد. این دو نگاه در مواردی هم افق میشوند و چه بسا در مواضعی تلاقی هم ندارند.
در این اثر به مقایسه این موارد در حوزه ماهیت شادی، عوامل و موانع و پیامدهای شادی پرداخته شده است، که در دو فصل ارائه شده است:
فصل اول: ماهیت شادی
فصل دوم: عوامل و موانع شادی از منظر روان شناسی و مقایسه تطبیقی
در کتاب لبخندهای بیلهجه اثر به مقایسه این موارد در حوزه ماهیت شادی، عوامل و موانع و پیامدهای شادی پرداخته شده است، که در دو فصل ارائه شده است.
در دهههای اخیر در علم روان شناسی رویکردی به نام «روان شناسی مثبت گرا» شکل گرفته است که تنها به آسیبهای روانی نمیپردازد بلکه سراغ ویژگیهای مثبت انسانی رفته است. این رویکرد به مسئله شادی نیز نگاه مفصلی دارد.
از سویی اسلام نیز که دینی جامع و کامل است به پدیده شادی نگاهی ژرف دارد. این دو نگاه در مواردی هم افق میشوند و چه بسا در مواضعی تلاقی هم ندارند.
در این اثر به مقایسه این موارد در حوزه ماهیت شادی، عوامل و موانع و پیامدهای شادی پرداخته شده است، که در دو فصل ارائه شده است:
فصل اول: ماهیت شادی
فصل دوم: عوامل و موانع شادی از منظر روان شناسی و مقایسه تطبیقی
خلاصهای از کتاب لبخندهای بیلهجه
شاید بتوان قدیمیترین تعریف شادی را به افلاطون نسبت داد. افلاطون سه بعد برای روح انسان قائل است که عبارتاند از: شهوت، خشم و خرد. وی برای هرکدام لذت خاصی قائل است که عبارتاند از: شهوت، خشم و خرد. وی برای هرکدام لذت خاصی قائل و معتقد است که لذت نفع پرستان در رسیدن به امیال و هوسها و ثروت هاست؛ لذت جاه طلبان در کسب مقام و شهوت و لذت خردمندان در به دست آوردن دانش و علم است که برترین نوع لذت و شادمانی است. ارسطو نیز معتقد است دست کم سه نوع شادمانی وجود دارد: پایینترین سطح شادی که همان لذت است؛ سطح بالاتر آن که موفقیت و کامیابی است و نوع سوم شادی که ناشی از معنویت است. وی معتقد است شادکامی حقیقی از ارضای امیال حاصل نمیشود؛ بلکه از انجامشدن چیزی که فضیلت است، به دست میآید.
0دیدگاه