بازخورد درباره این کالا

کتاب مسافر جمعه

0
از 0 رای

0دیدگاه

ویژگی های محصول
+ اطلاعات بیشتر

فقط 6 عدد در انبار موجود است

  • ارسال به‌صورت پست پیشتاز
55.000 تومان
بروزرسانی قیمت: ۲ فروردین ۱۴۰۳
مرا اگاه کن


از طریق:
ثبت

نقد و بررسی

کتاب مسافر جمعه

«مسافر جمعه» رمانی به قلم نویسنده معاصر، سمیه عالمی (-۱۳۵۸) است. این داستان یک عاشقانه سیاسی و درباره پسری، اهل یکی از روستاهای سبزوار است که پدرش را مدت‌ها پیش از دست‌ داده و حالا تصمیم گرفته است به خواستگاری دخترخاله‌اش برود و با او ازدواج کند .حال و هوای این رمان در دوره اصلاحات ارضی و سال‌های ۴۱و ۴۲می‌گذرد و نویسنده اطلاعات تاریخی که به مخاطب می‌دهد کاملاً غیرمستقیم و بدون شعارگویی است.

نمایش بیشتر - بستن

کتاب مسافر جمعه رمانی است به قلم نویسندۀ معاصر، سمیه عالمی. این داستان یک عاشقانۀ سیاسی و دربارۀ پسری از روستاهای سبزوار است.

خلاصه‌ای دربارۀ کتاب مسافر جمعه

پدرش را مدت‌ها پیش از دست‌ داده و حالا تصمیم گرفته است به خواستگاری دخترخاله‌اش برود و با او ازدواج کند .حال و هوای این رمان در دوره اصلاحات ارضی و سال‌های ۴۱و ۴۲می‌گذرد و نویسنده اطلاعات تاریخی که به مخاطب می‌دهد کاملاً غیرمستقیم و بدون شعارگویی است.

برای چندمین بار چشم چرخاند و ته کوچه را نگاه کرد. هیچ‌چیز به چشم رسول آشنا نمی‌آمد. انگار کوچه را خراب کرده باشند و خاکش را به سرند کشیده و از نو ساخته باشند. اگر خرابه را پیدا می‌کرد، بقیه‌ی راه را بلد بود. دهمین باری بود که تا ته کوچه می‌رفت و بی‌نتیجه برمی‌گشت. چشم‌هایش را بست. دوباره حرف‌ها و صداهای آن روز، همه‌ی چیزهایی که به چشمش خورده بود را در ذهن دوره کرد. دوباره به مغزش فشار آورد شاید نشانه‌ی تازه‌ای یادش بیایید. دری، پیکری که از آن روز جایی از ذهنش باقی مانده باشد؛ هیچ اثری از آن‌همه نبود. مردی که از پنجره‌ی راه‌پله‌ی خانه‌اش، رسول را می‌پایید، صدایش را بلند کرد:

پی چی می‌گردی؟

رسول وانمود کرد متوجه مرد نبوده، سرش را بالا گرفت و بلندتر گفت:

«خرابه! … همون که اینجا رو به کوچه بغل وصل می‌کرد». مرد دستش را از پنجره بیرون آورد و به زنی که با آفتابه جلوی خانه‌اش را خیس می‌کرد اشاره کرد:

«همینه دیگه؛ فقط راهش رو بستن. تیغه کشیدن نامردا. بپا هم گذاشتن برا محل».

بوی خاک نم‌خورده، حال رسول را جا آورد. مرد به دیوار اشاره کرده بود. زن، کمر راست کرد و چادر دور کمرش را سفت کرد. مرد، خودش را تا کمر از پنجره بیرون آورد و دستش را دراز کرد:

«برگرد سر کوچه. دوتا کوچه‌ی بن‌بست رو رد کنی، سومین کوچه همون جاییه که تو می‌خوای بری

رسول دوباره همه‌ی ماجرا را یادآوری کرد؛ نشانه‌های کوچک و بزرگ. معطل نکرد، خودش را از دیوار بالا کشید.

توضیحات تکمیلی

کتاب مسافر جمعه
نوع جلد

شومیز

قطع

رقعي

شابک

978-600-8460-05-3

نوبت چاپ

بهار 1395- اول

موضوع

تعداد صفحه

234

نویسنده

ناشر

امتیاز کاربران به:

کتاب مسافر جمعه (0نفر)
میزان رضایتبخشی
0
ارزش خرید
0
کاربردها
0
دیدگاه خود را در باره این کالا بیان کنید برای ثبت نظر، لازم است ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید. اگر این محصول را قبلا از این فروشگاه خریده باشید، نظر شما به عنوان مالک محصول ثبت خواهد شد. افزودن دیدگاه
نظرات کاربران

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

    هیچ پرسش و پاسخی ثبت نشده است.

پرسش خود را درباره این کالا بیان کنید

ثبت پرسش

محصولات مرتبط