نویسنده: | محمد علی جعفری |
ناشر: | روایت فتح |
قطع: | رقعی |
تعداد صفحه: | 446 |
شابک: | 9786003304109 |
کتاب عمار حلب شهید محمد حسین محمد خانی به قلم محمدعلی جعفری که انتشارات روایت فتح آن را به چاپ رسانده است.
معرفی کتاب عمار حلب
کتاب عمار حلب به بیان خاطراتی از گوشه هایی از زندگی شهید محمد حسین محمد خانی می پردازد. شهید محمد خانی مدیریت های عالی و برنامهریزیهای دقیق و بی نظیر داشت و همیشه درکنار نیروها بود.
شخصیت شهید محمد حسین خانی یک اسطوره است اسطوره ای که برای همه دوست داشتنی است و هر کسی دوست دارد به نوعی در کنارش قرار بگیرد.
عمار به معنای واقعی زندگی کرد و عاقبت به خیر شد. عاشق شهادت و ارباب بود و به آرزویش رسید. چه الگوهای برتری هستند برای همه جوانان ما محمدحسین هایی که در همین دوران و سرزمین زیستن اما به گونهای متفاوت.
ارادت خاصش به حضرت زینب سلام الله علیها او را به سوریه کشاند و در جمع مدافعینحرم قرارداد. خیلی زود فرمانده گردان و تیپ شد عمار پله های ترقی را در یک سال و کمتر طی کرد.
سردار شهید حاج قاسم همیشه با قربانت شوم فدایت شوم با او حرف میزند و هر بار او رامی بیند بغلش می کند و او را می بوسد. بعد از شنیدن خبر شهادتش گریه میکند و میگوید: من عمارم را از دست دادم هیچکس برای من عمار نمی شود از شهادت او کمرم شکست.
آنقدر عجیب و متفاوت که همگان در میان اشک و آه نبودنشان با یاد خنده های دلنشینش لبخند می زند و به یاد میآورند که همیشه می گفت: هنگامی که شهید شدم بگویید نوش جانت شهادت.
خلاصه کتاب عمار حلب
محمدحسین جوانی است با قدی نسبتاً کوتاه و محاسن بلند که خیلی به آنها علاقه دارد. توی دانشگاه لباس بسیجی می پوشد و کلا مدل خاصی است. از خانواده مرفه ای است که دانشگاه یزد قبول میشود. توی دانشگاه همه بهش ارادت دارند از همه نوع و همه قشر دوست دارد.
از لات و عرق خور تا بسیجی و مذهبی آنقدر شوخ طبع و جذاب است که همه را شیفته خود میکند و هر کسی دوست دارد با او در ارتباط باشد. دست و دلبازی جز خصیصههای ذاتی اش است.
تا زمانی که پولی دارد برای همه خرج میکند. هیأت علمدار دانشگاه را می گرداند و همیشه سعی میکند هیچ کس از هیئت گرسنه بیرون نرود تا آنجا که اگر غذایی هم نباشد و کم بیاید خودش دست به جیب می شود و یه چیزی برای بچه ها تهیه میکند.
مدیریت و نظم خاصش زبانزد همه است. با اخلاق نیکو و شوخطبعی همیشگی اش دل همه را برده است. همیشه بر زیارت عاشورا و روزه مستحبی مداومت دارد.
در ادامه کتاب عمار حلب می خوانیم: بدون اینکه کلمه به کسی بگوید نمونه عملی است و همه از رفتار و اعمالش درسهای زیادی گرفته اند. خط خوشی دارد و هنر خطاطی در کنار همه ویژگیهای مثبتش از او انسان منحصر به فردی ساخته است.
اسم تشکیلاتی اش را عمارگذاشته بود. کسی بود که حاج قاسم برایش صدقه کنار میگذاشت و میگفت عمار همت من بود. به همه نزدیکان و دوستانش توجه داشت و هیچکس را از قلم نمیانداخت.
آنچه شخصیت محمدحسین را برای خواننده جذاب میکند این است که چطور میشود آدمی بود با این همه ویژگیهای متفاوت و منحصر به فرد؟ عاشق همسر و فرزند بود و راهی مناطق جنگی سوریه شد.
به راستی چه چیزی در وجود این افراد است که انسان واقعاً از درک و شناخت آن عاجز میماند؟ وقتی شهید میشود همه را غمگین می سازد از اینکه چقدر زود همه را تنها گذاشته است و دیگر او را در کنار خود ندارد و چه حسرتی عظیم است نبودن چنین آدم هایی در این روزگار.
گزیده کتاب
در این جا برشی از کتاب عمار حلب را با هم میخوانیم:
“انگاراین بشر بدنیا آمده تا دست خیلی ها را بگیرد و بنشاند پای سفره امام حسین (ع) از هم دانشگاهی لات و عرق خور تا مجاهد مسیحی سوری. انگار این بشر شهیدشد تا باز دست از کارهایش برندارد.”
0دیدگاه