کتاب ما تمامش می كنیم

کتاب ما تمامش می کنیم رمانی منحصر به فرد از کالین هوور که آرتمیس مسعودی آن را ترجمه کرده است. این رمان جذاب در در 258 صفحه نوشته و به همت انتشارات آموت به چاپ رسیده است.

معرفی کتاب ما تمامش می کنیم

رمان ما تمامش می کنیم نوشته کالین هوور نویسنده آمریکای است. این رمان داستانی از عشقی فراموش نشدنی و منحصر به فرد است. افرادی زیادی در مورد این رمان صحبت کرده اند از جمله:

کامی گارسیا نویسنده پرفروش نیویورک تایمز: کالین هوور به مخاطیش یادآوری می کند که عشق، شکننده و آمیخته با شهامت، امید و اشک است. هر دل شکسته ای باید این رمان را بخواند.

بوک لیست: رمانی جسورانه و جذاب که احساس را درگیر می کند حتی وقتی هوور امید می دهد، قدرت و رنج رابطه همراه مخاطب می ماند.
هم چنین یواس تی در مورد کتاب ما تمامش می کنیم میگوید: داستانی دلچسب و لطیف که از یادها نمی رود. از آن کتابهایی که به یاد خواهد ماند.

خلاصه کتاب

این رمان عاشقانه داستان زندگی پر تلاطم دختری 23 ساله به نام لیلی است. لیلی که رابطه ای توام با عشق ونفرت نسبت به پدر دارد بعد از مرگ پدر به اصرار مادر در مراسم خاکسپاری او سخنرانی می کند. او درباره پدرش اینگونه سخن می گوید:”به عنوان دخترش دوستش داشتم اما به عنوان یک انسان ازش متنفر بودم.”

دلیل این احساس تنفر لیلی از پدرش به این خاطر بود که زمانی که پدرش عصبانی می شد مادرش را کتک می زد. هرچند که  او بعد سعی می کرد این رفتارش را جبران کند اما تاثیر بدی بر روح و روان لیلی  گذاشته بود.

در ادامه کتاب ما تمامش می کنیم می خوانیم که: بعد از تمام شدن سخنرانی لیلی به پشت بام خانه می رود او لبه پشت بام می ایستد و به پایین خیره می شود. در همین حین رایل کینکید که جراح مغز و اعصاب است با تصور اینکه لیلی قصد خودکشی دارد سعی می کند با صحبت کردن با او منصرفش کند.

این دیدار آغاز رابطه ای عاشقانه و پر پیچ و خم بین لیلی و رایل می شود و زندگی برای لیلی بسیار زیبا می شود. ولی بعدها با یادآوری اتلس اولین عشقش ذهن او درگیر می شود.

در این حین با پیدا شدن ناگهانی اتلس همه چیز تحت الشعاع قرار می گیرد و هر آنچه بین رایل و لیلی به وجود آمده بود مورد تهدید قرار می گیرد.

گزیده کتاب

در این قسمت گزیده ای از کتاب ما تمامش می کنیم را تقدیم شما می کنیم:

امشب را دوست داشتم، اما متاسفانه در با چنان شدتی باز شد که فکر کردم کسی از راه پله به داخل پشت بام پرتاب شده است.
در دوباره با شدت کوبیده شدو صدای پایی به سرعت به طرف جایی که صندلی ها چیده شده بود رفت.
حتی به خودم زحمت ندادم سرم را برگردانم هرکس که بود بعید بود متوجه من که آن پشت، سمت چپ در، پاهایم را از لبه پشت بام آویزان کرده بودم، بشود.
صدای پا با چنان عجله ای وارد اینجا شد که اگر فکر کرده باشد تنهاست، خودش مقصر است.
آرام آه می کشم. چشم هایم را می بندم و سرم را به دیوار گچی پشتم تکیه می دهم…

ما خرید اینترنتی کتاب ما تمامش می کنیم را در فروشگاه اینترنتی جریان کتاب در اختیار شما قرار  داده ایم.