نقد و بررسی
کتاب آبنبات هل دار«آبنبات هلدار» داستان طنزی است از زبان یک کودک بجنوردی؛ برادر این کودک قرار است به جبهه برود. محسن، راوی داستان، فرزند آخر یک خانوادة پنجنفری است. آنها همراه مادربزرگشان در یکی از محلههای قدیم بجنورد زندگی میکنند. فضای داستان سرتاسر ماجراهای خندهدار و حیرتآور است؛ ماجراهایی که محسن آنها را ایجاد میکند. یکی از نقاط قوّت کتاب توانایی نویسنده در نشاندادن فضای پشت جبهههاست؛ نویسنده نشان میدهد که چگونه مردم در این فضا زندگی روزمرة خود را میگذراندند و سرگرمیهای خاص خود را داشتند. در این داستان، نویسنده نشان میدهد، در سالهایی که به ظاهر برای بسیاری یادآور روزهای جنگ است، بخش عمدهای از مردم ایران زندگی شاد و پُرماجرایی داشتند؛ زندگیای همراه با خنده و سرزندگی. این کتاب، برای کسانی که از روزگار دهة 1360 خاطرات نوستالژیک دارند، برای نسل امروز هم، که دوستدارِ موقعیتهای طنزِ کُمیکاند، حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
کتاب آبنبات هل دار داستان طنزی است از زبان یک کودک بجنوردی؛ برادر این کودک قرار است به جبهه برود. محسن، راوی داستان آبنبات هل دار، فرزند آخر یک خانوادة پنجنفری است.
معرفی کتاب آبنبات هل دار
آنها همراه مادربزرگشان در یکی از محلههای قدیم بجنورد زندگی میکنند.
فضای داستان سرتاسر ماجراهای خندهدار و حیرتآور است؛
ماجراهایی که محسن آنها را ایجاد میکند.
یکی از نقاط قوّت کتاب توانایی نویسنده در نشاندادن فضای پشت جبهههاست.
نویسنده کتاب آبنبات هل دار نشان میدهد که چگونه مردم در این فضا زندگی روزمرة خود را میگذراندند و سرگرمیهای خاص خود را داشتند.
گزیده کتاب آبنبات هلدار
“بیبی قشقرقی به راه انداخت که بیا و ببین.
با این حرفها که «شما منِ آدم حساب نِمکنین.» و «من آرزوی دیدن عروسی نوهمِ باید به گور ببرم.» و «منِ بگو که یک بسته روشورِ امروز تو حموم تموم کردم.»
خلاصه، از آنجا که ماندنِ من هم بهتنهایی صلاح نبود، همه به سمت خانۀ عروس راه افتادیم.
البته همه که نه. عمو جواد و زنعمو هاجر نیامدند؛
چون توی مشهد زندگی میکردند و عمویم نتوانسته بود مرخصی بگیرد.
عمه بتول هم برای دلیل نیامدنش گلایه کرده بود چرا فرد دیگری را که او میپسندد برای محمد نمیگیریم؛
اما مسئله این بود که او اصلاً هیچکس را نمیپسندید و فقط دنبال بهانه بود تا بهانه بگیرد!
همچنین، با خرید کتاب آبنبات هل دار و در ادامۀ مطالعۀ آن میخوانید:
مامان میگفت عمه بتول، وقتی جوان و مهربان بوده، یک نفر را میخواسته و او هم عمه بتول را؛
ولی یکدفعه، با اینکه عمه بتول هنوز هم او را میخواسته، او دیگر عمهام را نخواسته و از آنموقع اخلاق عمه بتول سگ شده!
طفلکی، با اینکه چهل سالش شده بود، هنوز عروسی نکرده بود
و میگفت: «مردا آدم نیستن.» یک بار از او پرسیدم: «یعنی منم عمه؟» و عمه جواب داد: «تا بچهای خوبی؛ ولی بزرگ که بشی تو یَم یک خری مِشی مثل بقیه!»
جمع بندی
کتاب آبنبات هل دار بهعنوان یک اثر ارزشی که در خودش مایۀ طنز هم دارد، یک کتاب خوب به شمار میرود که لذت مطالعه را برای شما دوچندان میکند. برای سفارش آنلاین آبنبات هلدار همین الان فرصت را غنیمت بشمرید.
0دیدگاه