داستانی دیگر از نویسنده ای نام آشنا که آثارش دنیایی نو را پیش روی خواننده به تصویر می کشد و او را گاه در بلندای آسمان به پرواز در می آورد، گاه در اعماق آب ها فرو می برد، گاه در تمام دنیا به گردش می فرستد و گاه در دل زمین به حرکت در می آورد؛ مسافران ستاره دنباله دار گالیا نیز دست کمی از شکوه و شگفت انگیزی دیگر آثار ژول ورن ندارد و ماجرای آن جایی به اوج می رسد که پدیده ای سهمگین نظم همه چیز را به هم می زند و صاعقه ای درخشان، امواجی خروشان، توفانی سهمگین و… را بر سر مردم فرود می آورد، حادثه ای که پس از آن تغییرات غیر منتظره ای به چشم می خورد.
این فرضیه ممکن بود، ولی پذیرفتنش ابهام و حیرت گزافی را به جان آدم می انداخت! اگر واقعا همان طور که پروکوپ می گفت، تکه بزرگی از زمین کنده شده و در فضا به حال خود رها شده باشد، با این سرعت به طرف چه مقصدی می رفت؟ میزان گریز از مرکزش چقدر بود؟ یعنی احتمالش بود که مثل ستاره دنباله دار در گستره بی انتهای فضا به ناکجا پیش برود؟ یا مثلا ممکن نبود در مسیرش جذب منبع مرکزی عظیمی از نور و حرارت بشود و در دل آن بسوزد؟ آیا مدارش همگام با مدار دایره بروج بود؟ و در این صورت حتی یک درصد احتمال نداشت دوباره در اتفاقی فضایی به زمین که آن قدر خشونت بار و ناگهانی از خاکش کنده شده بود، بچسبد؟
0دیدگاه