بریدهای کتاب:
صفیر سوت قطار. ترمز گوشخراش چرخها و توقف کامل تخت. تا پتو رو زدم کنار، زوزه باد خفه شد، انگار تو گوشم پنبه کرده بودن. ولی راحت میشنیدم و مشکلی نداشتم. تختم رسیده بود به سکوی ایستگاه. اونجا یه نور خفیف هم دیده میشد. این راهآهن گمونم از خیلی وقت پیش تعطیل شده بود. با اینکه انواع و اقسام صداهای مختلف از تقتق کفش مسافرها گرفته تا خرخر چمدونها از همه طرف به گوشم میخورد، ولی اون دور و بر هیچکی نبود و پرنده پر نمیزد. راه آهنش بیشتر شبیه ایستگاه ارواح بود.
دربارۀ نویسنده:
کوبوآبه پیشگام در سبک آوانگارد (هنر برای هنر) است او بیشتر گرایش به نمایش نامه نویسی دارد و آثاراش مدام در خیال و واقعیت در حرکتند. فضاهای آثار او سیاه و رمز آلود است که با عرفان و هنر شرقی آن را در میآمیزد و مملو از نشانه و استعارههای ژاپنی میسازد
0دیدگاه