این کتاب بر اساس خاطرات یکی از اعضای تشکیلاتی جدا شده گروهک «توحید و جهاد» غرب کشور، به نام لقمان امینی نوشته شده است.
او در یک خانواده از اهل تسنن به دنیا آمده بود. و بعد از اخذ مدرک دیپلم بنا به گفته خودش در اثر بی اطلاعی به جمع وهابیون تکفیری می پیوندد. این گروهک تروریستی تکفیری ماموستا شیخ الاسلام را در پرونده سیاه خود دارد. بعد از تناقضاتی که در سرکردگان این گروه می بیند از آن جدا شده و به صورت مخفیانه به تحقیق می پردازد.
وی در سال 1389 دستگیر شده و این کتاب را در جهت جلوگیری از به دام افتادن بیشتر جوانان می نویسد.
در آخرالزمان گروهی پیدا می شوند که نورسیده و نوجوان، کم فهم و کم عقل اند … اینان بدترین مخلوقات اند، بهترین حرف ها را می زنند و بدترین کار ها را انجام می دهند سخت گیرند و تندخو و زبانشان به قرآن روان است … نماز می خوانند و نماز شما به پای آنها نمی رسد، قرآن می خوانند و قرآن خواندن شما به پای آنها نمی رسد و می پندارند که قرآن به نفع آنان است در حالی که قرآن به ضد آنان است … قرآن از حلقومشان تجاوز نمی کند… از دین خارج می شوند، همانگونه که تیر از کمان خارج می شود… آخرین شان همراه با دجال ظهور می کند … اینان سگان جهنم اند که اگر به آن ها دست می یافتم مانند قوم عاد آن ها را می کشتم… جنگ با آن ها حقی است که بر عهده هر مسلمانی است…
0دیدگاه