پیرمرد بقچه را از ساک بیرون میآورد. کسی که سرورویش را با پارچهای سیاه پوشانده بود، بقچه را گرفت. پیرمرد گفت: «کاکقادر! به احترام نانونمکی که باهم خوردهایم پسرم را به من برگردان.» مرد بقچه را از پیرمرد گرفت و در بغل فشرد. صدایش از لای پارچۀ سیاه به گوش پیرمرد رسید: «اینجا کاکرحمان تصمیم میگیرد. من قول نمیدهم پسرت را به تو برگردانم؛ اما پیش کاکرحمان حتماً اصرار خواهم کرد که کوتاه بیاید.»
کتاب سراب و سمرقند به مسئلۀ اخلاقگرایی در جامعه میپردازد و نویسنده با دستمایه قراردادنِ زندگی یک شخصیت جاهطلب و در مقابل او یک انسان آرمانی و اخلاقگرا، به تقابل این دو شخصیت در جامعۀ امروز و در پایان به ستایش اخلاق فردی و اجتماعی میپردازد.
بریده کتاب سراب و سمرقند
پیرمرد بقچه را از ساک بیرون میآورد. کسی که سرورویش را با پارچهای سیاه پوشانده بود، بقچه را گرفت. پیرمرد گفت: «کاکقادر! به احترام نانونمکی که باهم خوردهایم پسرم را به من برگردان.» مرد بقچه را از پیرمرد گرفت و در بغل فشرد. صدایش از لای پارچۀ سیاه به گوش پیرمرد رسید: «اینجا کاکرحمان تصمیم میگیرد. من قول نمیدهم پسرت را به تو برگردانم؛ اما پیش کاکرحمان حتماً اصرار خواهم کرد که کوتاه بیاید.»
اگر شما هم این کتاب را خواندهاید و دربارۀ آن اطلاعاتی دارید، بسیار سپاسگزار شما میشویم که متن پیشنهادیتان را برایمان بفرستید. با این کار، هرکس بخواهد سراب و سمرقند را بخواند، از پنجرۀ نگاه شما هم میتواند به این کتاب نگاه کند و مطالعۀ زیباتری را تجربه کند.
این کتاب را هم حتماً در کتابفروشی آنلاین جریان کتاب بخوانید: کتاب شهدفروش
0دیدگاه