در آن جلسه دکتر دیناروند از من پرسید که آیا واقعاً میتوانم این کار را در مقیاس صنعتی نیز تولید کنم. من بلافاصله پاسخ دادم: «با کمی کار اضافی، بله!» نیروی جوانی و اعتمادبهنفسِ آن دوران باعث شده بود چنین ادعایی کنم. انسان در یک مقطع از زندگی به این نتیجه میرسد که باید کاری انجام دهد. به خودم اعتماد داشتم و میدانستم چیزهای زیادی یاد گرفتهام و میتوانم آنها را عملی کنم. البته حالا که به عقب نگاه میکنم، برای خودم هم جالب است که چطور توانستم این کار را انجام دهم.
داستان نانو تروا داستان فرازونشیبهای دستیابی به فناوری دارویی است که دیگر با شل و سفت شدنِ تحریمها، کمیاب نمیشود و قیمتش ذهن و روان بیمار را آزار نمیدهد.
حال، شاید اسب تروا افسانهای یونانی باشد؛ اما بیشک تروای داستانِ ما مرزهای تخیل را درنوردیده است تا دارو در پوششی تروجانگونه وارد قلعۀ تودههای بدخیم شده و آنها را از درون فروپاشد.
خلاصهای از کتاب داستان نانو تروا
در آن جلسه دکتر دیناروند از من پرسید که آیا واقعاً میتوانم این کار را در مقیاس صنعتی نیز تولید کنم. من بلافاصله پاسخ دادم: «با کمی کار اضافی، بله!» نیروی جوانی و اعتمادبهنفسِ آن دوران باعث شده بود چنین ادعایی کنم. انسان در یک مقطع از زندگی به این نتیجه میرسد که باید کاری انجام دهد. به خودم اعتماد داشتم و میدانستم چیزهای زیادی یاد گرفتهام و میتوانم آنها را عملی کنم. البته حالا که به عقب نگاه میکنم، برای خودم هم جالب است که چطور توانستم این کار را انجام دهم.
این کتاب را نیز بخوانید: خروج از خیابان سئول
0دیدگاه