مهدی خدادادی در «شرف خاک» سرگذشت شهید داوود مجیدی را روایت کردهاست. شهید مجیدی خدمات مهندسی و پشتیبانی جبهههای جنگ و رزمندگان را بر عهده داشت و با زدن خاکریز، ساخت سنگر، احداث راه، رساندن آب و غذا، کمک به مجروحان و انتقال شهدا و انجام فعالیتهای فرهنگی و دیگر خدمات، از مقاومت دلاورانه ملت ایران در برابر یورش دشمن حمایت میکرد.
مهدی خدادادی در شرف خاک سرگذشت شهید داوود مجیدی را روایت کرده است. شهید مجیدی خدمات مهندسی و پشتیبانی جبهههای جنگ و رزمندگان را برعهده داشت و با زدن خاکریز، ساخت سنگر، احداث راه، رساندن آب و غذا، کمک به مجروحان و انتقال شهدا و انجام فعالیتهای فرهنگی و دیگر خدمات، از مقاومت دلاورانه ملت ایران در برابر یورش دشمن حمایت میکرد.
خلاصه ای از کتاب شرف خاک
«همه نیروهای آموزشدیده در زمین صبحگاه پادگان به صف شده بودند. یک ماه دورهٔ فشرده آموزش با سختیها، تلخیها و شیرینیها به پایان رسیده بود. داوود و رحمان دل توی دل نداشتند تا ببینند که به کدام دسته و گروهان کدامیک از گردانها تقسیم میشوند. خدا خدا میکردند که هر کجا قرار شد بروند با هم باشند.
فرمانده آموزش گزارش پایان دوره را خطاب به فرماندهی ارائه داد. فرمانده پادگان بعد از شنیدن گزارش پشت تریبون رفت و به همهٔ نیروها تبریک گفت و از خدا برای همه آنها طلب یاری و توفیق کرد. حالا نوبت به مسئولان نیروی انسانی بود که تکلیف این صف منتظر را مشخص کنند. اسامی افراد منتخب و اسامی گردانها قرائت شد؛ اسم داوود، رحمان و چند نفر دیگر در بین این افراد نبود.
داوود رو کرد به رحمان: قضیه چیه؟
ـ نمیدونم.
ـ فکر کنم اینا میخوان یه جورایی ما رو بپیچونن!»
حتماً بخوانید: حسین پسر غلامحسین
0دیدگاه