نقد و بررسی
سهراه سرگردونبدون تعارف، سهراه سرگردون، قصۀ روزگار ماست که در بستری از ماجراهای خانوادگی، غصههای اجتماعی و سازمانی امروزمان را روایت و تلاش میکند نشان دهد چگونه در زمینهای از نابسامانیِ مناسبات خانوادگی و اجتماعی، فساد سازمانیافته و سیستمی شکل میگیرد و مفسدین ماهرانه در پیش چشم بینندگانِ بهتزده، بندبازی میکنند.
بریدهای کتاب:
الهه تند میرفت و تند میآمد. یک پایش توی آشپزخانه بود و یک پایش توی اتاقخواب.
آقاکیان ببخشید. اینجا یه کم بههمریختهس.
کیان روبهروی تلویزیون، روی مبل نشسته بود و کنترل بهدست، کانال عوض میکرد:
خواهش میکنم، تو ببخش که مزاحمت شدم، به خدا اگه اصرار نمیکردی مزاحم نمیشدم.
الهه توی راه آشپزخانه و اتاقخواب ایستاد و تکهای خیار پوستکنده بُرد سمت دهان کیان. اجازه نداد که کیان آن را بگیرد و مثل مادری که به فرزندش غذا میدهد، آن را در دهان کیان گذاشت و بعد صدایش از اتاق شنیده شد:
این چه حرفیه؟ اینجا دیگه فقط خونۀ من نیست، خونۀ تو هم هست. فقط چون غروب میخوای بری، گفتم هم خودم رو مرتب کنم، هم ناهار درست کنم. ببخش، شدم مثل یویو!
0دیدگاه