خانم کارکوب کتابی است شامل مجموعه خاطرات خانم زهرا کارکوب همسر رزمندۀ پاسدار، خداداد کارکوبزاده و مادر سه شهید و دو جانباز که با قلمی روان و توانا خواننده را با حوادث و فرازوفرودهای بسیار و صبر و فداکاری یک مادر همراه میکند. با خرید کتاب خانم کارکوب روایت زندگی مادر شهیدان جمال، فریدون و منصور کارکوب زاده به قلم رضیه غبیشی را در ۲۳۳ صفحه مطالعه میکنید که انتشارات شهید کاظمی آن را به چاپ رسانده است.
معرفی کتاب خانم کارکوب
خانم کارکوب خاطرات همسر رزمنده پاسدار خداداد کارکوب و مادر سه شهید و دو جانباز است. این خاطرات از زمان کودکی و نوجوانی و ازدواج خانم کارکوب روایت می شود زمانی که با ازدواج و با شروع جنگ به همراه همسر و پنج فرزندش راهی جبهه های جنگ و دفاع از میهن می شود.
در دو سال اول جنگ دو فرزندش به شهادت می رسند و در سال سوم جنگ اسارت دو فرزند دیگرش را در پی دارد و در کتاب خانم کارکوب به بیان این حوادث و رنج و سختی هایی که در طول این مدت کشیده است می پردازد و در پایان کتاب عکس هایی از این خانواده شهید به چاپ رسیده است.
کتاب خانم کارکوب با قلمی روان و شیوا به بیان رنج ها و حوادث زندگی خانم کارکوب پرداخته و در پنج فصل به نگارش درآمده است. از نقاط قوت این کتاب دیدار رهبر معظم انقلاب با خانواده شهید کارکوب بود که دو هفته بعد ازین دیدار خداداد کارکوب بعد از سالها رنج و سختی و دوری از فرزندانش به دیار باقی شتافت.
خرید کتاب خانم کارکوب هم به همین دلایلی که در بالا گفتیم، ارزشمند است و اینکه خاطرات آموزنده زنی رنجکشیده و استوار را بیان میکند که در مورد زندگی جنگ زده و پر فراز و نشیبش بیان می شود. این زن، جگرگوشههای خود را در دل جنگ از دست می دهد و بزرگ ترین درسی که می تواند برای ما داشته باشد این است که باید در هر شرایطی قوی بود.
گزیده کتاب خانم کارکوب
خانم کارکوب زاده زنی است با قدی خمیده؛ اما استوار؛ زنی که با آغاز جنگ تحمیلی و محاصرۀ آبادان همسر و پنج فرزند برومندش راهی جبهههای جنگ و دفاع از میهن میشوند و در دو سال اول جنگ دو فرزندش به شهادت میرسند و در سال سوم نیز، خبر اسارت دو فرزند دیگرش را میشنود.
از آن پس سالها چشم به راهشان مینشیند تا سرانجام با خبر آزادی یکی از آنان نور امید به بازگشت پسر کوچکش نیز در دلش شعله میکشد؛ اما این انتظار به درازا میکشد و هرگز خبری از او نمی رسد… .
و اینهم گزیدهای از صفحۀ 133 کتاب خانم کارکوب تقدیم شما:
چهل روز گذشت و مأمنم، قبور بچه های شهیدم شده بود. وقتی از مزارشان برمیگشتم دیگر نای حرف زدن هم نداشتم. دراز میکشیدم. بهظاهر چشمانم را میبستم؛ اما در واقع، پشت پلکهایم خاطرات بچهها زنده میشد و چشمانم در حسرت دیدارشان به نرمی میگریست. دلتنگشان شده بودم؛ هرچند میدانستم آنها امانتی بودند که خداوند پس گرفته بود.
در همین فکرها بودم که تلفن به صدا در آمد. از عالَم افکارم بیرون آمدم. یکی از دخترها صدایم کرد:
«مامان! آقای محسن پوره.»
قلبم فروریخت.
– نکنه بازم خبری شده؟!
آقای محسنپور کسی بود که در تعاون فعالیت میکرد و مسئولیت سختی مثل رساندن خبر اسارت یا مجروحیت یا شهادت بچههای رزمنده را به خانوادههایشان برعهده داشت.
با شنیدن اسم محسنپور، هزار فکر به ذهنم دوید. کمرم از شدت رنج و اندوه خم شده بود. دست بر زمین زدم و بلند شدم. گوشی تلفن را گرفتم و با صدایی لرزان و بیرمق با آقای محسنپور شروع به حرفزدن کردم. صدای محسنپور در گوشی میپیچید… .
نویسنده کتاب
رضیه غبیشی عکاس و نویسنده دفاع مقدس و همسر شهید جانباز حاج محمود عطشانی که سه فرزند خود را در بحبوبه جنگ به دنیا آورده اند. خانم غبیشی در جنگ به عنوان مترجم و تدارکات و روابط عمومی سپاه فعالیت کرده است. و بعد از آن شروع به نوشتن خاطرات جنگ کرده است و از دیگر آثار او می توان گنجینه رنج و ملا صالح را نام برد.
0دیدگاه