تیر قنّاصه از سمت راست من شلیک میشد، طوری که فاصله سر من تا سنگ کمتر از دو سانتی متر بود؛ اما تیر به سرم نمی خورد؛ ولی از صدای تیر گوش سمت چپم تا دو دقیقه دینگ دینگ میکرد. ابوفاطمه وقتی فاصله تیر و سر مرا دید، میگفت ((ماشاالله، ماشاالله)) شاید پیش خودش فکر کرد، نکند من نظر کرده باشم. اگر این تیر مستقیم میآمد، یک خال خوشگل وسط پیشانی ام میگذاشت؛ آن هم خال قرمز توپر. لابد هنوز لایق شهادت نیستم.
راز پلاک سوخته
25,000 تومان
این کتاب براساس دست نوشتههای شهید در قالب داستان و در 12 فصل نوشته شده است. راوی داستان کتاب، خود شهید میباشد و ماجرای سفری که شهید به سوریه داشت و تمام اتفاقات این سفر را در دفترچهای ثبت میکرد، بصورت روایت داستانی به رشته تحریر در آمده است.
در انبار موجود نمی باشد
بیش از 4هزار عنوان کتاب
همراه با تخفیفات ویژه
فعالیت با مجوز و قانونی
ارسال به سراسر کشور
نوع طرح جلد | |
---|---|
قطع | |
نوبت چاپ | |
تعداد صفحه | |
نویسنده | |
موضوع | |
ناشر |
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.