«سربدار» زندگینامه داستانی شهید محمّد فرومندی است.
فرومندی جوان روستایی اهل اسفراین بود که در سال ۱۳۶۱ به جبهه اعزام شد و در علمیات متعددی شرکت داشت.
کتاب سربدار زندگینامه داستانی شهید محمد فرومندی است. او جوان روستایی اهل اسفراین بود که در سال ۱۳۶۱ به جبهه اعزام شد و در علمیات متعددی شرکت داشت.
گزیده ای از کتاب سربدار
سردار به حاجآقا میگوید: به نظر شما برای نقش شهید فرومندی میتوانیم روی، آن بازیگر آمریکایی همانی که هیکل گندهای دارد، اسمش چی بود؟ آهان منظورم جناب آرنولدست. به نظر شما ایشان این نقش را قبول میکنند؟
حاجآقا گره به ابرو میاندازد و میگوید: به نظرم فکر بدی نیست. البته اگر شما موافق باشید.
– آخآخ، همین الآن یادم آمد که نمیشود.
– چرا؟
– مگر خبر ندارید که آرنولد فرماندار ایالت کالیفرنیای آمریکا شده و قرار است دور سینما و بازیگری را خط بکشد؟ جالب اینجاست که حتی حاضر نشده در قسمت چهارم ترمیناتور بازی کند.
حاجآقا با افسوس سر تکان میدهد: خیلی حیف شد. حالا به نظر شما باید چکار کنیم؟
سردار اندیشمند و غرق در فکر با صدای آرام میگوید: به نظر شما آن پسره، چشم آبیه، تامکروز. به نظر شما تامکروز قبول میکند این نقش را بازی کند؟
طاقت نمیآورم و میپرسم: ببخشید شما جدیجدی میخواهید یک بازیگر آمریکایی برای نقش شهید فرومندی انتخاب کنید؟
سردار ناگهان با خشم و غضب فریاد میزند: با این فیلمنامهای که حضرتعالی نوشتهای، معلوم است که باید یا دنبال یک آدم تنومند بگردیم یا یک خوشگل چشم آبی. آخه مرد مؤمن این چیزها چیست به اسم شهید فرومندی نوشتهای؟
نفسی در سینهام حبس میشود. باورم نمیشود که سردار بر سرم فریاد زده باشد. سردار خنده تلخی میکند و میگوید: دلمان خوش بود یکی را پیدا کردهایم که بچه مسلمان است و قبول کرده زندگی یک شهید را بنویسد. ببینم پسرجان راستش را بگو، این چیزی که نوشتی رمبوی چند است؟ رمبوی دو یا رمبوی سه؟!
با مشت روی میز چوبی میکوبم و فریاد میزنم: شما حق ندارید مسخرهام بکنید. خیلی راست میگویید خودتان زحمت میکشیدید و… .
باز این خوندماغ نمیگذارد ادامه بدهم و ناگهان جاری میشود و میریزد روی سینهام. داغ شدهام. انگار که پرتم کردهاند کورۀ آتش. هر وقت که به شدّت عصبانی میشوم، همین آش است و همین کاسه.
0دیدگاه