کتاب خالکوب آشویتس

کتاب خالکوب آشویتس که در بعضی منابع به صورت کتاب خالکوب آشوویتس نیز آمده است؛ نوشته هدر موریس ترجمه نهال سهیلی فر که انتشارات معیار علم آن را در 332 صفحه به چاپ رسانده است. خرید اینترنتی این کتاب را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

معرفی کتاب خالکوب آشویتس

کتاب خالکوب آشویتس داستان واقعیِ زندگی مردی است که در اردوگاه کار اجباری آشویتس زندانی بوده است و آنجا وظیفۀ خالکوبی شمارۀ زندانیان بر ساعدهایشان را به عهده داشته است.
در یکی از این روزها، در صف افراد تازه واردِ منتظرِ خالکوبی، دختری به نام گیتا را می‌بیند و عاشق او می‌شود و…

در ابتدا نظر مترجم را در رابطه با فضای خالکوب آشویتس می‌خوانیم:

رمانی که هم لبخند بر لب‌هایتان می‌آورد، هم باعث می‌شود اشک در چشمانتان حلقه بزند و هم کاری می‌کند تا امید و وحشت را با بندبند وجودتان حس کنید.

درباره موضوع خرید کتاب خالکوب آشویتس تا سال 2019، بیشتر از 3 میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته است و البته نقد هایی به آن وارد شده است. مثلا برخی مخاطب ها، اطلاعات و واقعیت های تاریخیِ ضمن بیان داستان را، تمجید کرده اند اما مرکز تحقیقات یادبود آشوویتس آن را به خاطر عدم صحت اطلاعات نقد کرده‌است.

نویسنده و منشا ثبت داستان خالکوب آشویتس

هدر موریس، نویسندۀ نیوزلندی، که اکنون ساکن استرالیا است. در یکی از بیمارستان های بزرگ ملبورن مشغول به کار بوده است و در همان زمان خواندن و نوشتن فیلم‌نامه را نیز انجام می‌داده است. کار‌هایش آنقدر حرفه‌ای بوده است که حتی نظر یک فیلم‌نامه نویس موفق آمریکایی را جلب می‌کند.
در سال 2003 به لالی سوکولوف برمی‌خورد. مرد سالخورده‌ای که احتمالا داستان باارزشی که ارزش ثبت کردن داشته باشد، دارد.
لالی از افراد نجات یافتۀ واقعۀ هولناک هولوکاست بود که جزئیات زندگی اش را با هدر در میان گذاشت.
نویسنده این داستان را ابتدا به شکل فیلم‌نامه درآورد. بعد آن را ویرایش کرده و به عنوان اولین رمان رسمی‌اش منتشر کرد.

کتاب سفر سیلکا
کتابی که جرقۀ آن برای نویسنده، ضمن نگارش کتاب خالکوب آشویتس زده می‌شود. به گفتۀ نویسنده، روزی لالی ضمن بیان داستان هایش می‌گوید: «آیا دربارۀ سیلکا به شما گفته ام؟او زندگی مرا نجات داد.» و نویسنده از آن روز می‌داند که داستان استقامت این شخص باید ثبت شود.

گزیده کتاب

برای آشنایی با فضای داستان، شما را به خواندن بخشی از کتاب خالکوب آشویتس دعوت می‌کنیم:

لالی روز بعد را هم سر می‌کند. سهمش را انجام داده و در حمل مردان کشته شده کمک می‌کند. از خودش متنفر می‌شود که بیشتر از دلسوزی‌ای که برای مرد مرده داشته باشد به فکر دردی است که حمل جسد برایش به ارمغان آورده. چه بلایی دارد سرم می‌آید؟ با هر قدمی که برمی‌دارد دردِ شانه هایش او را به کشیدن جنازه روی زمین وسوسه می‌کند.